loading...
مجله تکنولوژی
faryad بازدید : 39 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)
بعد از قريب به سيزده سال از نشست بن اول در سال 2001 که دولت رئيس جمهور کرزي شروع بکار کرد ، تا به کنون شاهد اتفاقات عجيبي در صحنه سياسي - اجتماعي افغانستان بوديم.م جامعه محروم هزاره وهمچنين ترکتباران ازبک که محروميت از قدرت سياسي ، جزو لاينفک فرهنگ اجتماعي شان بوده است ، روزنه هاي اميدي را فراروي خود ديدند که همه آنان را به آينده اين کشور اميدوار کرده بود. شاهد اين قضيه هم ،کانديد شدن دو تن از هزاره هاي سرشناس براي انتخابات رياست جمهوري در دور اول بود که موجي از اميد و شادابي و نشاط را در جامعه هزاره به ارمغان آورد،حاجي محمد محقق و زمضان بشر دوست اگر چه بلحاظ تفکرات و ايدئولوژي کاملاً در مقابل هم قرار داشتند ، ولي نفس حضورشان به عنوان کانديد رياست جمهوري ،نويد بخش اين بود که بالاخره هزاره به اين مهم رسيده است که مي تواند در اين کشور نفر اول باشد. همچنين کانديد شدن ژنرال دوستوم از طرف ازبيک هاي عزيز خود نشانه ديگري در اين راستا است که ساير اقشار جامعه هم راساً مي توانند به اين چوکي چشم داشت داشته باشند. شکستن سد آهنين انحصارگرايي کم کم داشت به عنوان شعار روز و مد گپهاي سياسي بدل مي شد و هر کسي که در اين راستا کوبنده تر گپ مي زد ، چه هوراهايي که نمي شنيد.يادم مي آيد  وقتي در يکي جلسهاتي که حاجي محمد محقق  براي عموم مردم هزاره سخنراني مي کرد ، آنقدر از همت والا و خواست مشروع مردم هزاره داد سخن داد که من مي گفتم اين محقق به کمتر از رياست جمهوري قناعت نمي کند.مي گفتم ما مردم هزاره نبايد به کمتر از اين قناعت کنيم (خب جواني است و خامي و احساسات زودگذر) همه مردم هزاره شايد اينگونه فکر مي کردند و اميد پيروزي حاجي محقق را در انتخابات رياست جمهوري داشتند.به همين قياس مردم عزيز ازبيک شايد نسبت  به عملکرد ژنرال دوستوم همچنين احساسي داشتند و قس علي هذا، اين گذشت و گذشت و گذشت تا به انتخابات دوره دوم رياست جمهوري در سال 88 که اينبار حاجي محقق کانديد نبود، همينطور ژنرال دوستوم و ديگر سران ترکتبار هزاره و ازبيک، هيچکدام کانديد نبودند جز داکتر رمضان بشر دوست ، مردي که خيلي ها او را دون کيشوت افغانستان وپيامبر بي اصحاب مي دانستند.بود و نبود مردم هزاره همين رمضان بشر دوست بود،ظاهراً روند قهقرايي خواسته هاي بزرگ و بلندپروازيهاي مردم محروم هزاره و ازبيک شروع شده بود، ديگر کم کم مي پنداشتند که شايد رياست جمهوري قبايي بس بلند بر تن شان است و اين ردا را زيبنده نيست که بر تن اينان باشد.باشد که از ديگر چيزها نمانند.هر چه بود در آن دوره کذايي باز رمضان بشر دوست ،سوسوي اميدي بر تن اين رنجوران تاريخ بود.آن هم گذشت و گذشت و گذشت.
واکنون:آري تامل کنيم و چند بار با صداي بلند بگوييم: و اکنون و اکنون و اکنون و.......اين ذکر را بايد تکرار کرد ، براي سوء هازمه سياسي - اجتماعي مان بد نيست.و اکنوني که هيچ هزاره اي جرات اين را نداشت تا کانديد رياست جمهوري شود.و اکنوني که هيچ ازبيکي خود را کانيديد نکرد.و اکنوني که سقف خواسته هايمان کوتاه و کوتاه و کوتاهتر شد.و اکنوني که عاجزانه دست گدايي به سمت برادر بزرگتر دراز کرديم تا او با طعنه بگويد که در دفعه هاي قبلي هم بي خود وقت ما و ديگران را گرفتيد.شما کجا و رياست جمهوري کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 64
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 118
  • بازدید ماه : 359
  • بازدید سال : 1,319
  • بازدید کلی : 12,656