loading...
مجله تکنولوژی

faryad بازدید : 33 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)
گفتم بارالها تو خود دانی کیستم،براستی کیستم؟
رباها،نظر نینداز که کیستم. دریاب ...دریاب مرا که بی تاب حسینم ...
سیدی یا حسین...
مولایم، دلم تنگ است و بی قرار.دنیا باحجم وسیعش برایم کوچک است.
آری باید اینگونه باشد، روح بزرگ عاشق تو در این حجم کوچک جای نمی گیرد...
سینه ام تنگ است. می کوبم... می کوبم هر شب سینه ام را از درد خنجر غمت که تا عمق وجودم رسوخ کرده.
سیدی، درد خنجر را هر چه بیشتر فشار دهی، زخمش عمیق تر می شود.
سیدی، کاش می شد سرم را بر کوچه های مدینه گزارم و های گریه را سر دهم که "مادرم...مادرم..."شاید اندکی دل ماتم زده ام از هم گریه شدن با " مادر" آرام گیرد
ناله " علی " با آه چه کسی در آمیزد تا دلش از غم " مادر" نلرزد؟
مولایم چشمی که در غم تو تر شد، تو را خواهد دید اگر...حیف باشد که به شجره ممنوعه دنیا آلوده گردد
سیدم، دلی که از دستم برفت از دست دل خونین زینبت حیف باشد که دگر از دست برود
آتش می گیرد دشمن تو هنوز که هنوز است از یاد جهره مظلومت که گفتی" هل من ناصر ینصرنی..."
خواستم بگویم یا حسین من که دگر دشمنت نیستم اما از خودت آموخته ام که خطاب سقای کودکانت گفتی" جوابش را بده"
آقای من، اول مظلوم عالم نبودی و آخرین نیز نیستی ولی یا حسین هیچ روزی همانند روز تو نیست.غم کربلایت مرا کشت<از چه ننالم آقا؟...کورباد چشمی که به هر شجره ای آلوده شد و به کربلای نورانیت منور نشد.
دلم آرام نگیرد که بگویم نهایت غصه دلم کربلای توست ولی غم کربلایت تا نهایت وجودم ادامه دارد.....

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 141
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 149
  • بازدید ماه : 390
  • بازدید سال : 1,350
  • بازدید کلی : 12,687